ساینای عزیزساینای عزیز، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

سیمرغ زندگیمون

بدون عنوان

  پرنسس مامان شش ماهو شش روزه شده.دیگه خیلی کارا می کنه.الان دو روزه که سه تا غلت پشت سر هم میزنه.مرواریداشم دارن در میان یه کوچولو معلومه.دیشب تا صبح درست نخوابیدی.فکر کنم لثهات درد داشت.واست سوپ شیر درست کردم ولی نخوردی.عدسی هم دوست نداری.خلاصه یه کم شیطون شدی.وقتی میام طرفت دستای کوچولوتو به طرفم دارز می کنی خیلی لحظه شیرینه.دنیای مامان سحری پرنسسم ...
12 آذر 1391

اولین محرم پرنسس

  ساینای مامان دیروز که روز عاشورا بود.اول سه تای همراه حاج آقا که بابابزرگ شماست و شوکت جون به بهشت زهرا رفتیم سر خاک حاج خانوم.وقتی برگشتیم شما همراه بابای توی هیتها می رفتی تا از نزدیک آشناشی. منم ازتون چندتا عکس انداختم . ...
7 آذر 1391

اولین ماه رمضان پرنسس

اینجا تقریبا سه ماهه بودی.این لباس مشکی هم مال من(مامانی) بوده که مامان جون واسم دوخته بوده دوست داشتم تنت کنم و این عکسو داشته باشی.البته یه کم تنگ بود واست. ...
7 آذر 1391

بدون عنوان

مامانی این عکسو 14 مهر از شما انداخت.رفتم این لباسا رو واست گرفتم چون هوا کم کم داشت خنک می شد.فردایشم می خواستیم بریم مشهد آخه سالگرد ازدواج مامانو بابای بود. ...
6 آذر 1391

زردی پرنسس

پرنسس مامان وقتی که شما به دنیا امدی انقدر کوچولو و ناز بودی با صورت سفید و لبای قرمز کوچولو.وقتی امدیم خونه از فردایش زرد شدی همه خیلی ناراحت شدیم. سریع شما رو به دکتر بردیم. بابای هم واستون یه دستگاه مخصوص همین بیماری گرفت.اما کلا یه دو ماهی طول کشید خدا رو شکر با همه ناراحتی ها شما خوب خوب شدی. ...
6 آذر 1391

ساینا انعکاس صدای خداست

این اسم را تنها در زبان هندی و یونانی میتوان بصورت لغوی معنا کرد که در زبان هندی سای به معنای خدا و آینا به معنای برگشت صداست.این اسم ریشه در زبان اوستایی داره.به معنای فرشته پیروزی و سیمرغه.سیمرغ یه پرنده اساطیریه که از بهشت به زمین اومده و نماد همه چیزهای پاک و خوب و خالصه. در زبان یونانیی هم به معنای پرنسس.این هم معنای اسم نانازی مامان که همه میخواستن بدونن.
6 آذر 1391

واکسن شش ماهگی پرنسس

پرنسس من دیروز شش ماهه شد.صبح ساعت 10 بابا امد و ما رو به مرکز بهداشت برد بابای شما رو بغل کرد میگفت میخوام بهش آرامش بدم .نانازی مامان واکسن زد. ماشاءالله خیلی دختر خوبی بود.طفلکم خیلی صبوربود. فقط همون موقع که واکسن تزریق شد گریه کرد.مامان جونشم امده بود خیلی ازش مواظبت کرد دستش درد نکنه .امیدوارم دخترکم صد ساله بشی       ...
6 آذر 1391